رمان ماه من🌙🙂
part 90
دیانا:
رفتم کنار نیکا نشستم دوربین گوشیم و روشن کردم باش عکس بگیرم دیدم متین تو قابه
من:متین برو اون طرف منو نیکا میخوایم بگیریم
متین:بیشور کاملی دیانا
من:میدونم تو برو با ارسلان و ممد عکس بگیر
پاشد رفت
نیکا:هین قهر کرد؟
من:نه بابا حرفمو گوش کرد رفت عکس بگیره😂
خلاصه عکس و با نیکا انداختم بعد پانیذ و صدا کردم سه تایی هم عکس انداختیم
من:بچه ها باید به دو تاتون یه چیزی بگم
پانیذ:چی شده نکنه دو قلو حامله ایی
من:خفه شو پانیذ خدانکنه...
نیکا:خدا بکنه خب بگو
به دوتاشون چشم غره رفتم و بعد یه نفس عمیق کشیدم و دست دوتاشون گرفتم تو دستام
من:مرسی که انقدر هوامو داشتید و باعث شدید من از اون خراب شده بیام بیرون مرسی باعث شدید بفهمم عشق چیه و بتونم یه خانواده داشته باشم شما دوتا خواهرای منید خیلی دوستون دارم خواستم بدونید همین:)))
پانیذ:اشکاممم 😭
نیکا:الان آرایشم خراب میشه😭
پانیذ:خب دیگه عنتر بازی بسه پاشین بریم برقصیم یوهووو....
کلی گفتیم خندیدیم رقصیدیم و تو سر و کله هم زدیم...
و بالاخره شب عروسی نیکا و متینم تموم شد...
انگار زندگی بالاخره روی خوش نشون داده بود به هممون و از نظر من هیچ چیز نمیتونه این حال خوبو خراب کنه...
.
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
دیانا:
رفتم کنار نیکا نشستم دوربین گوشیم و روشن کردم باش عکس بگیرم دیدم متین تو قابه
من:متین برو اون طرف منو نیکا میخوایم بگیریم
متین:بیشور کاملی دیانا
من:میدونم تو برو با ارسلان و ممد عکس بگیر
پاشد رفت
نیکا:هین قهر کرد؟
من:نه بابا حرفمو گوش کرد رفت عکس بگیره😂
خلاصه عکس و با نیکا انداختم بعد پانیذ و صدا کردم سه تایی هم عکس انداختیم
من:بچه ها باید به دو تاتون یه چیزی بگم
پانیذ:چی شده نکنه دو قلو حامله ایی
من:خفه شو پانیذ خدانکنه...
نیکا:خدا بکنه خب بگو
به دوتاشون چشم غره رفتم و بعد یه نفس عمیق کشیدم و دست دوتاشون گرفتم تو دستام
من:مرسی که انقدر هوامو داشتید و باعث شدید من از اون خراب شده بیام بیرون مرسی باعث شدید بفهمم عشق چیه و بتونم یه خانواده داشته باشم شما دوتا خواهرای منید خیلی دوستون دارم خواستم بدونید همین:)))
پانیذ:اشکاممم 😭
نیکا:الان آرایشم خراب میشه😭
پانیذ:خب دیگه عنتر بازی بسه پاشین بریم برقصیم یوهووو....
کلی گفتیم خندیدیم رقصیدیم و تو سر و کله هم زدیم...
و بالاخره شب عروسی نیکا و متینم تموم شد...
انگار زندگی بالاخره روی خوش نشون داده بود به هممون و از نظر من هیچ چیز نمیتونه این حال خوبو خراب کنه...
.
#رمان
#عشق
#دیانا
#دیانا_رحیمی
#ارسلان
#ارسلان_کاشی
#اکیپ_سلاطین
#اکیپ_نیکا
- ۴۴.۰k
- ۱۱ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط